زحام کردن (چَ پَ بَ تَ) فشار آوردن. مزاحمت. زحام: چو بر تو دهر به آفات خود زحام کند ترا بصبر بر او قصد شام باید کرد. ناصرخسرو ادامه... فشار آوردن. مزاحمت. زحام: چو بر تو دهر به آفات خود زحام کند ترا بصبر بر او قصد شام باید کرد. ناصرخسرو لغت نامه دهخدا